پاییز بساطش را کمکم روی شهر پهن میکند. روز هنوز از جایش برنخواسته، مینشیند و شب پاییزی؛ با دلربایی مخصوص خود کوچهها را فتح میکند. آدمهای عصرجدید که مانند چاپلین لای چرخدندههای زندگیِ سریع وول میخورند؛ با شتابی حیرتانگیز و در حالی که سرشان در اسمارتفونهایشان فرورفته به این سو و آن سو میدوند و تنها چیزی که از دوران قدیم برای این جماعت مانده و آنها را به هم نزدیکتر میکند دورهمیها ست.